چند روزیه اینجا تالارها باز شده و دوباره جنگ اعصاب ما با عالم و آدم شروع شده.

روزی حداقل یک نفر زنگ میزنه که چرا عروسی نمیگیرین و سعی داره ما رو متقاعد کنه. از هر دری هم وارد میشن! 

ما آرزو داریم... می خوایم عروسی بچه مون رو ببینیم... مگه تو زن بیوه ای که میگی عروسی نمیخوای! ( چقدددددر ازین حرف بدم اومد).. فلانی شوهر سومشه میخواد عروسی بگیره... پدر و مادر ارزششو دارن که بخاطرشون از خواسته تون کوتاه بیاین... شما دارین الکی لج می کنین.. بعدا پشیمون میشین و ....

واقعا درک نمیکنم! من میتونم تصمیم بگیرم برای ازدواج کردنم! اون موقع رشد عقلی کامل رو دارم! اما حالا که میخوام مجلس عروسی نگیرم عقلم نمیکشه؟ موقع ازدواج کسی‌ نمیگه شاید بعدا پشیمون شی، اما الان همه میگن نه عروسی بگیر وگرنه پشیمون میشی؟

اصلا مگه بچه های شما وظیفه برآورده کردن آرزوهای شما رو دارن؟ 

واقعا اینقدر سخته احترام گذاشتن به نظر بقیه؟

کاش همه پدر و مادرای ایرانی بفهمن که بچه هاشون دارایی شون نیستن و نمیتونن هر جور دلشون میخواد باهاشون رفتار کنن...